آیا به آسمان نمینگرند که ما آن را چگونه بر افراشتیم (قرآن)

آیا به آسمان نمینگرند که ما آن را چگونه بر افراشتیم (قرآن)
نیروی گرانش در سیاهچاله ها بحدی قویست که همه چیز را بدرون خود میکشد حتی نور هم در دام این نیرو می افتد و نمیتواند از آن بگریزد

1 - سنگسار کردن زنا کارحکم قرآن نیست



الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِئَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْكُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿2﴾ نور

 زن زنا کار و مرد زنا کار را به هر کدام یکصد ضربه شلاق از جنس پوست بزنید و در دین خدا نسبت به آن دو نفر مهربانی اتخاذ نکنید اگر شما به خدا و روز آخر ایمان داریدو باید گروهی از مومنین شاهد عذاب ان دو (زناکار) باشند ﴿۲﴾ نور

 این آیه بروشنی حکم مرد و زن زنا کار را بیان میکند و بر اساس این آیه کسانی که زنا کار را سنگسار میکنند حکم خدا را باور ندارند زیرا حکم سنگسار زنا کار در قرآن کریم وجود ندارد 

مشگل ما مسلمانان و اهل کتاب اینست که به حرفهای خداوند گوش نمیدهیم بلکه آنچیزی که هوای نفس و خواهشهای درونی ماست پیروی میکنیم این تنها حکمی است که برای مرد زناکار و زن زنا کار در قرآن وجود دارد فقط در حکم ملکت ایمان این صد ضربه نصف میشودکه در همین مقاله به ان میپردازیم و احکامی مانند محصن وغیر محصن در حکم خدا نیست و از جعلیات اصحاب احادیث است

حکم زنان هم جنس گرا نیز در سوره ی نساء 15 آمده 
وَاللاَّتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِن نِّسَآئِكُمْ فَاسْتَشْهِدُواْ عَلَيْهِنَّ أَرْبَعةً مِّنكُمْ فَإِن شَهِدُواْ فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّىَ يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِيلاً [النساء : 15]
و زنهایی از زنهای شما که مرتکب فحشا میشوند پس برعلیه آنها شاهد بخواهید و اگر (شاهدان) شهادت دادند از آنها در خانه هایتان نگهداری کنید تا وقتیکه مرگ دریابدشان یا خدا راهی را برای آنها قرار دهد ﴿۱۵﴾ نساء
 دقت در آیه ی فوق ضروریست که بسیاری از مترجمین ان را با زنا اشتباه گرفته اند زیرا در زنا مرد یازن با جنس مخالف هم بستر مي شود اما در این آیه بحثی از زنا نیست بلکه بحث فحشای زنان است یعنی همبستر شدن زن با زن

دستور خداوند در این آیه به مومنان اینست
اگر همسر شما مرتکب فحشایی شد و این فحشا ثابت هم شدو چهار نفر هم بر ان شهادت دادند حق ندارید آنها را از خانه هایتان بیرون کنید و باید از آنها در خانه های خود تا هنگام مرگ نگهداری کنید یا خدا برای او راه دیگری قرار دهد مانند ازدواج با کس دیگر یا رجوع به شوهرش یا پیدا کردن شغلی که بتواند هزینه های زندگی را تامین و خودش را اداره کند زیرا خدا نمیخواهد کسی را که مرتکب گناه شده نابود سازد وزندگی اش را تباه کند این دستور خداست هر چند هیچ یک از مدعیان روشنفکری امروز حاضر به تبعییت از چنین قانونی نباشند و متعصبین ناگاه اصرار بر حکم سنگسار داشته باشند
برخی از ناباوران لجوج به جهت ضدیت با قرآن چنین القاء میکنند که واژه فَأَمْسِكُوهُنَّ  به معنی نگهداری کردن نیست و حبس کردن و زندانی کردن است تا در زندان خانگی بمیرند اما باید دانست که هر واژه ای در قرآن جایگاه خودش را داردو در قرآن هم واژه حبس بمعنی بازداشت موقت و هم سجن بمعنی زندان وجود دارد  
به ایات زیر توجه کنید
يِا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ شَهَادَةُ بَيْنِكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ حِينَ الْوَصِيَّةِ اثْنَانِ ذَوَا عَدْلٍ مِّنكُمْ أَوْ آخَرَانِ مِنْ غَيْرِكُمْ إِنْ أَنتُمْ ضَرَبْتُمْ فِي الأَرْضِ فَأَصَابَتْكُم مُّصِيبَةُ الْمَوْتِ تَحْبِسُونَهُمَا مِن بَعْدِ الصَّلاَةِ فَيُقْسِمَانِ بِاللّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لاَ نَشْتَرِي بِهِ ثَمَناً وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَلاَ نَكْتُمُ شَهَادَةَ اللّهِ إِنَّا إِذاً لَّمِنَ الآثِمِينَ [المائدة : 106]
اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، هنگامى كه يكى از شما را [نشانه‌هاى‌] مرگ دررسيد، بايد از ميان خود دو عادل را در موقع وصيّت، به شهادت ميان خود فرا خوانيد؛ يا اگر در سفر بوديد و مصيبت مرگ، شما را فرا رسيد [و شاهد مسلمان نبود] دو تن از غير [همكيشان‌] خود را [به شهادت بطلبيد]. و اگر [در صداقت آنان‌] شك كرديد، پس از نماز، آن دو را نگاه مى‌داريد؛ پس به خدا سوگند ياد مى‌كنند كه ما اين [حق‌] را به هيچ قيمتى نمى‌فروشيم هر چند [پاى‌] خويشاوند [در كار] باشد، و شهادت الهى را كتمان نمى‌كنيم، كه [اگر كتمان حق كنيم‌] در اين صورت از گناهكاران خواهيم بود.
وَاسُتَبَقَا الْبَابَ وَقَدَّتْ قَمِيصَهُ مِن دُبُرٍ وَأَلْفَيَا سَيِّدَهَا لَدَى الْبَابِ قَالَتْ مَا جَزَاء مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِكَ سُوَءاً إِلاَّ أَن يُسْجَنَ أَوْ عَذَابٌ أَلِيمٌ [يوسف : 25]
و آن دو به سوى در بر يكديگر سبقت گرفتند، و [آن زن‌] پيراهن او را از پشت بدريد و در آستانه را يافتند. در آقاى آن زن آن گفت: «كيفر كسى كه قصد بد به خانواده تو كرده چيست؟ جز اينكه زندانى يا [دچار] عذابى دردناك شود
قَالَتْ فَذَلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي فِيهِ وَلَقَدْ رَاوَدتُّهُ عَن نَّفْسِهِ فَاسَتَعْصَمَ وَلَئِن لَّمْ يَفْعَلْ مَا آمُرُهُ لَيُسْجَنَنَّ وَلَيَكُوناً مِّنَ الصَّاغِرِينَ [يوسف : 32] قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَإِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُن مِّنَ الْجَاهِلِينَ [يوسف : 33]
آن زن گفت: «اين همان است كه در باره او سرزنشم مى‌كرديد. آرى، من از او كام خواستم و[لى‌] او خود را نگاه داشت، و اگر آنچه را به او دستور مى‌دهم نكند قطعاً زندانى خواهد شد و حتماً از خوارشدگان خواهد گرديد.» 32[يوسف‌] گفت: «پروردگارا، زندان براى من دوست‌داشتنى‌تر است از آنچه مرا به آن مى‌خوانند، و اگر نيرنگ آنان را از من بازنگردانى، به سوى آنان خواهم گراييد و از [جمله‌] نادانان خواهم شد.33
يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ [يوسف : 39]
اى دو رفيق زندانيم، آيا خدايان پراكنده بهترند يا خداى يگانه مقتدر؟
اما ایاتی که مسک در آنان ذکر گردیده هم دلیل روشنی بر نگهداری از زنان است و نه حبس یا زندانی کردن به نمونه ای از این آیات اشاره میکنم
فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَأَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِّنكُمْ وَأَقِيمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّهِ ذَلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَن كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجاً [الطلاق : 2]
پس چون عدّه آنان به سر رسيد، [يا] به شايستگى نگاهشان داريد، يا به شايستگى از آنان جدا شويد، و دو تن [مرد] عادل را از ميان خود گواه گيريد، و گواهى را براى خدا به پا داريد. اين است اندرزى كه به آن كس كه به خدا و روز بازپسين ايمان دارد، داده مى‌شود، و هر كس از خدا پروا كند، [خدا] براى او راه بيرون‌شدنى قرار مى‌دهد.
وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النَّسَاء فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَلاَ تُمْسِكُوهُنَّ ضِرَاراً لَّتَعْتَدُواْ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَلاَ تَتَّخِذُوَاْ آيَاتِ اللّهِ هُزُواً وَاذْكُرُواْ نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَمَا أَنزَلَ عَلَيْكُمْ مِّنَ الْكِتَابِ وَالْحِكْمَةِ يَعِظُكُم بِهِ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ [البقرة : 231]
و چون آنان را طلاق گفتيد، و به پايان عدّه خويش رسيدند، پس بخوبى نگاهشان داريد يا بخوبى آزادشان كنيد. و[لى‌] آنان را براى [آزار و] زيان رساندن [به ايشان‌] نگاه مداريد تا [به حقوقشان‌] تعدّى كنيد. و هر كس چنين كند، قطعاً بر خود ستم نموده است. و آيات خدا را به ريشخند مگيريد، و نعمت خدا را بر خود و آنچه را كه از كتاب و حكمت بر شما نازل كرده و به [وسيله‌] آن به شما اندرز مى‌دهد، به ياد آوريد؛ و از خدا پروا داشته باشيد، و بدانيد كه خدا به هر چيزى داناست.
وَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ مِنكُمْ طَوْلاً أَن يَنكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِن مِّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُم مِّن فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ فَانكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلاَ مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَأَن تَصْبِرُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ [النساء : 25]
و هر کس از شما که توانایی مالی نداردکه ازدواج کند با زنان مومن غیر مهاجر پس ازدواج کند با زنان مهاجر مومنی که با شما پیمان دارند اززنان جوان با ایمان شما و خدا داناتر است به ایمان شما بعضی از شما مانند بضی دیگر هستید (همه مثل هم انسان هستید) پس با اجازه خانواده هایشان با آنها ازدواج کنید و بدهید به آنها مهریه هایشان را به نیکویی در حالیکه پاکدامن باشند ونه بی عفت و نه زنانی که همدم (رفیق )میگیرند سپس وقتی که شوهر کردند اگر مرتکب فحشایی شدند مجازات آن زنان نصف آن مجازاتیست که بر زنان غیر مهاجر(که در دیار خودشان و در كنار خانواده هايشان هستند)وجود دارد از عذاب . آن برای هر کدام از شماست که از فاسد شدن میترسد و اگر صبر کنید برایتان بهتر است و خدا آمرزنده ای مهربان است 25
در این آیه بوضوح گفته شده که زنانی که ایمان آورده و از قوم کافر جدا شده و بسوی مومنین مهاجرت کرده اند و اکنون کنار خانواده های خودشان نیستند اگر مرتکب فحشایی شوند مجازات انان نصف زنانی است که در دیار خودشان و در كنار خانواده هايشان هستند
حال سوال اینست اگر حکم زنا سنگسار است نصف این حکم چقدر است؟؟؟؟ و چگونه میتوان حکم سنگسار را نصف کرد؟؟؟
بنا بر این دلایل حکم زنا در قرآن سنگسار نیست و فقط یکصد ضربه شلاق بعد از اثبات آن است 

هم جنس گرایی در قران مذموم است و نهی شده

حکم لواط کاران نیز در سوره ی نساء آیه ی 16 ح آمده
وَاللَّذَانَ يَأْتِيَانِهَا مِنكُمْ فَآذُوهُمَا فَإِن تَابَا وَأَصْلَحَا فَأَعْرِضُواْ عَنْهُمَا إِنَّ اللّهَ كَانَ تَوَّاباً رَّحِيماً [النساء : 16] واگر دونفر مرد از شما مرتکب فحشایی شوند(مرتکب لواط شوند) پس اذیتشان کنیدو اگر توبه کردند و خود را اصلاح کردند دیگر کاری با آنها نداشته باشید البته خدا توبه پذیر مهربان است(16)
ضمیر موصولی وللذان اشاره به دو مرد دارد که متاسفانه برخی مترجمین آن را (( آن دو نفر)) ترجمه نموده اند که در عربی به معنی آن دو نفر مرد است زیرا در عربی ضمایر مذکر و مونث فرق  میکند برای فهم بهتر ضمایر موصولی زن و مرد را برایتان مینویسم
الذی = آن مرد الذان = آن دو مرد الذین = آن مردان
التی = آن زن التان یا التین = آن دو زن الاتی یا الایی = آن زنها
حکم زنان هم جنس گرا نیز در سوره ی نساء 15 آمده 
 وَاللاَّتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِن نِّسَآئِكُمْ فَاسْتَشْهِدُواْ عَلَيْهِنَّ أَرْبَعةً مِّنكُمْ فَإِن شَهِدُواْ فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّىَ يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِيلاً [النساء : 15]
و زنهایی از زنهای شما که مرتکب فحشا میشوند پس برعلیه آنها شاهد بخواهید و اگر (شاهدان) شهادت دادند از آنها در خانه هایتان نگهداری کنید تا وقتیکه مرگ دریابدشان یا خدا راهی را برای آنها قرار دهد ﴿۱۵﴾ 
دقت در آیه ی فوق ضروریست که بسیاری از مترجمین ان را با زنا اشتباه گرفته اند
 زیرا در زنا مرد یازن با جنس مخالف هم بستر مي شود اما در این آیه بحثی از زنا
 نیست بلکه بحث فحشای زنان است یعنی همبستر شدن زن با زن
برخی نیز بدلیل عدم اشنایی با مفاهیم قران به اشتباه تصور می کنند که خدا حکم زنا کار را در این دو ایه تغییر داده که این مطلب ابدآ صحیح نیست و طبق آیات قران  هرگز برای سنت خدا تبدیل و تحویلی نیست 
عمل زنا در قران تعریف شده است رابطه ی جنسی که بین یک مرد و یک زن انجام میشود و حکم آن داده شده در دو آیه ی فوق عمل جنسی بین زن با زن که با ضمیر اللاتی روشن شده نشان میدهد که پای مردی در کار نیست و اللاتی فقط اشاره به زنان دارد و در آیه ی بعد ضمیر واللذان نیز اشاره به دو مرد دارد که رابطه ی جنسی بر قرار می کنند و این نیز نوعی از فحشاست که قران احکام آنها را نیز داده                                                                                                                             بنده خدا

2 - نقدی بر تاریخ و تاریخ باوری و احادیث



تاریخ داستان تاریخ نگار است هر گونه که بخواهد مینویسد و هر طوری که بخواهد وقایع را تحلیل میکند کثرت تضاد ها و تناقض های موجود در کتابهای تاریخی بدلیل تغییر و تحریف واقعیتها از سوی تاریخ نویسان است وگاهآ کاتبانی که در دربار پادشاهان وقایع را می نوشتند با تهدید و تحدیدات گوناگون به اجبار وقایع را بر خلاف واقع و حقیقت و در جهت رضایت و خشنودی حاکمان ستمگر و پادشاهان مستبد و زور گو مینگاشتند بسیارمتناقض و زیاد است و اینک ما به آنها استناد میکنیم بدون اینکه به تناقضات در این کتابها توجهی داشته باشیم امروزه در عصر ارتباطات بروشنی در میابیم که تحلیل افراد از وقایعی که پیرا مون ما اتفاق می افتد مختلف است مثلا آمریکا تجاوز خود به عراق و افغانستان را توجیه میکند و آن را در جهت دموکراسی و آزادی میداند در حالیکه مردم این کشورها بر خلاف این ادعاها نظر دیگری دارند و آنرا تجاوز به کشورشان میدانند ویا اسراییل کشتار زنان و کودکان فلسطینی را دفاع از خود قلمداد میکند در حالیکه قربانیان این کشتار ها آنرا جنایت و تجاوز میدانند تمام انسانها وقایع و اتفاقات را با دیدگاه خود ارزیابی میکنند بسته به منافع مادی اقتصادی اجتماعی نژادی اعتقادی ود ینی و بسیاری از پارامتر های تاثیر گذار دیگر . امروز هم بعضی با تکرار همان دروغها ی پر از تضاد ها و تناقضات و بسته به نوع منافعشان سعی دارند انسانها را به همان سمت و سویی ببرند که از دیر باز اسلافشان همین کار را کرده اند یعنی تاریخ به نوعی از قدیم و هم اکنون ابزاری بوده در جهت تحمیق و تحمیر (احمق کردن و خر کردن)انسانها برای مثال تاریخ طبری را مثال میزنم که میان تاریخ باوران از مقبولیت و وجه خوبی بر خوردار است محمد ابن جریر طبری که کتاب تاریخ امم و الملوک و الرسل را در بیش از 300 سال بعد از پیغمبر نوشت و ما امروزآن را بنام تاریخ طبری میشناسیم در سن 12 سالگی از زادگاه خود طبرستان یعنی مازندران و شهرستان آمل توسط پدرش به شهرری (( شاه عبدالعظیم )) که امروز در جنوب تهران واقع است آورده شد. شهرری در آن زمان مهد علم و دانش بوده آقای طبری درس تاریخ مغازی یعنی (( غزوات و جنگ های پیغمبر )) را نزد استادش واقدی که خود نیز یکی از مورخین است آموخت و حدیث را نیز در همانجا فرامی گرفت و هر آنچه را که از واقدی آموخت در کتاب تاریخ طبری آورده جالب است که پس از رفتن به عراق به مذهب شافعی گرویده (( شاخه ای از اهل سنت )) و بر اساس فقه شافعی حکم میداده هرکس کافیست فقط جلد اول تاریخ طبری را بخواند به آسانی در میابد که آقای طبری چگونه داستان آدم و حوا و فرزندان آنها را بصورت یک داستان بیان میکند و این در حالیست که حتی کتاب های آسمانی فقط اشاره ای گذرا به داستان زندگی پیامبران همینطور حضرت آدم دارند اما آقای طبری با دقتی که این داستان را پردازش میکنند بر اساس تخیلات خود و شنیده ها آن را نگارش میکند این احساس به انسان دست میدهد که واقعآ آقای طبری در زمان حضرت آدم حضور داشته و وقایع را از نزدیک به چشم خود دیده که اینگونه نمایش آدم و حوا را در کتاب خود نوشته است و متاسفانه بسیاری از انسان ها به این داستان ها باور دارند و آن را برای خود سند می دانند و بسیاری دیگر که حتی یک جلد کتاب طبری را نخوانده آن را سند می دانند  و در گفتگو ها به آن استناد میکنند این در حالی است که اگر آقای طبری حتی در زمان آدم هم حضور میداشت فقط و فقط وقایع را آنگونه که خودش تحلیل میکرده مینوشته جالب این است که شخصی بنام بلعمی که وزیر دربان نوح سامانی بوده داستان های آقای طبری را هر گونه که دوست داشته تغییر داده و آنقدر در داستان های آقای طبری تحریف کرده و هر گونه که خواسته آن را به سلیقه خودش تغییر داده که امروزه بسیاری از تاریخ شناسان افسانه های آقای بلعمی را که تغییر یافته داستانهای طبری است را تشخیص نداده اند و آن را به عنوان تاریخ بلعمی میشناسندکه همان تاریخ طبری تحریف شده است اینها در واقع متقدمین تاریخ نگارانند جالب است که بیشتر تاریخ نگاران و تمام محدثین یعنی کسانی که از پیامبر حدیث روایت میکنند ایرانی هستند خواه شیعه باشد یا سنی و تقریبآ از سال 256 هجری قمری تا 313 هجری قمری این احادیث و روایات که بیشتر جنبه تاریخی دارند مکتوب گردیده اند آقای محمد ابن بردزبه بخاری جعفی که اولین کتاب حدیث مورد قبول تسنن رابنام صحیح بخاری  که تمام اهل سنت آن را مانند قرآن میدانند در 256 سال بعد از پیامبر نگاشته و هر آنچه را که در بین مردم بنام حدیث و روایت منصوب به پیامبر شنیده را جمع آوری کرده و هر آنچه را که بنظر خودش صحیح آمده در این کتاب گردآوری کرده و پس از آن آقای مسلم که شاگرد آقای بخاریست و دیگران مانند ابی داوود_ ترمذی _ نسایی_ ابن ماجه_ که کتاب های همگی اینان نیز به عنوان صحاح السته در میان اهل سنت مانند قرآن پذیرفته است در حالی که بسیاری از احکامی که در این کتاب ها است مخالف نص صریح قرآن کریم است وبه مقابه با احکام قرآن است احکامی مانند سنگسار زناکار _ حکم قتل مرتد _ حکم دیه زن _ که اظهار می دارند نصف مرد است احکام برده داری احکام کنیز داری که آن را بر مسلمانان جایز میداند و بسیاری دیگر از احکام این کتاب ها مخالف با قرآن و مقابل با احکام قرآن است اما جمع آوری احادیث مورد قبول شیعیان مربوط به بیش از 300 سال بعد از پیغمبر است شیخ محمد یعقوب کلینی که اصول اربعه کافی را در 313 سال پس از پیغمبر نوشت و و در آن احادیث منصوب به پیامبر را در آن جمع آوری کرده همین احکام مخالف قرآن را که در کتب صحاح السته اهل سنت آورده شده تائید میکند و شیعیان نیز به تبعیت از احادیث این احکام را اجرا میکنند در حالی که این احکام ضد احکام قرآن و مخالف این احکام است قرآن خود را احسن احدیث میخواند یعنی بهترین حدیث 
اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَاباً مُّتَشَابِهاً مَّثَانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ وَمَن يُضْلِلْ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ [الزمر : 23] 
خداوند بهترين حدیث را نازل كرده، كتابى كه آياتش (در لطف و زيبايى و عمق و محتوا) همانند يكديگر است; آياتى مكرر دارد (با تكرارى شوق‏انگيز) كه از شنيدن آياتش لرزه بر اندام كسانى كه از پروردگارشان مى‏ترسند مى‏افتد; سپس برون و درونشان نرم و متوجه ذكر خدا مى‏شود; اين هدايت الهى است كه هر كس را بخواهد با آن راهنمايى مى‏كند; و هر كس را خداوند گمراه سازد، راهنمايى براى او نخواهد بود! (23)
تضاد ها و تناقضاتی که در کتاب های تاریخ و حدیث وجود دارند به قدری زیاد است که یک انسان آگاه که حرکتش بر مبنای عقل و خرد است هرگز نمیتواند بنیان های اعتقادی خود را بر اساس گفتار های متضاد و متناقض پیروان این کتاب ها بنا نمایددر حالیکه درقرآن  از این  تضادها وتناقضات وجود ندارد وبرای پذیرش عقلانی و آگاهانه آن را دلیلی بر مجزا کردن سخن خدا از سخن بشر ارائه میدهد
أَفَلاَ يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ اخْتِلاَفاً كَثِيراً [النساء : 82]
آیا در قرآن تدبر(ژرف اندیشی)نمی کنند واگر از جانب غیر خدا بود در آن اختلافات زیادی پیدا میکردند(82)
تِلْكَ آيَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَ اللَّهِ وَآيَاتِهِ يُؤْمِنُونَ [الجاثية : 6] 
اينها آيات خداوند است كه ما آن را بحق بر تو تلاوت مى‏كنيم; اگر آنها به اين آيات ايمان نياورند، به كدام حدیث بعد از سخن خدا و آياتش ايمان می آورند؟! (6) 
اما قرآن کریم که ما انسان ها را تشویق به سیر و سیاحت در زمین و مطلع شدن از احوال پیشینیان تشویق و ترغیب میکند هرگز دچار تضاد و تناقض در گفتارش نیست و کلامی روشن و بدور از تناقض را ارئه میکند چرا که گوینده آن خداست قرآن خود را از کلام بشر ممتاز میکند(سوره 2 آیه 23و24) 
و ان كنتم في ريب مما نزلنا على عبدنا فاتوا بسورة من مثله و ادعوا شهداءكم من دون الله ان كنتم صادقين (23) فان لم تفعلوا و لن تفعلوا فاتقوا النار التي وقودها الناس و الحجارة اعدت للكافرين (24)
و اگر در باره آنچه بر بنده خود ( پيامبر) نازل كرده‏ايم شك و ترديد داريد ،( دست كم) يك سوره همانند آن بياوريد; و گواهان خود را - غيراز خدا - براى اين كار، فرا خوانيد اگر راست مى‏گوييد! (23) پس اگرنتوانستید چنين كنيد - كه هرگز نمیتوانید این کار را بکنید- از آتشى بترسيد كه هيزم آن، بدنهاى مردم (گنهكار) و سنگها ( بتها) است، و براى كافران، آماده شده است! (24) 
اما احادیث کلام بشر است حتی نمیتوان گفت که این احادیث کلام محمد (ص) است و بعضی از معتقدان به حدیث میگویند اطیوا الله و اطعیو الرسول یعنی اطاعت از خدا کنید و اطاعت از رسول کنید و بنام رسول هرآنچه را که میخواهند میگویند و به رسول دروغ و افترا میببندند محال است که رسول چیزی بگوید که مخالف کلام خدا باشد و یا حکمی را دستور دهد که مخالف حکم خدا باشد49/5 
و ان احكم بينهم بما انزل الله و لا تتبع اهواءهم و احذرهم ان يفتنوك عن بعض ما انزل الله اليك فان تولوا فاعلم انما يريد الله ان يصيبهم ببعض ذنوبهم و ان كثيرا من الناس لفاسقون (49) 
وحكم كن در ميان آنها ( اهل كتاب)، طبق آنچه خداوند نازل كرده، واز هوسهاى آنان پيروى مكن! و از آنها برحذر باش، مبادا تو را از بعض احكامى كه خدا بر تو نازل كرده، منحرف سازند! و اگر آنها (از حكم و داورى تو)، روى گردانند، بدان كه خداوند مى‏خواهد آنان را بخاطر پاره‏اى از گناهانشان مجازات كند; و بسيارى از مردم فاسقند. (49)
به عقیده من هرکس از قرآن اطاعت کند مطمئن باشد که از رسول اطاعت کرده یعنی هرکس احکام قرآن را باور کند و به آن عمل نماید از رسول اطاعت کرده و هر کس بر خلاف حکم خدا حکم کند بر اساس آیات قرآن آنان ظالم فاسق و کافرند
و من لم يحكم بما انزل الله فاولئك هم الكافرون (44)
و آنها كه به احكامى كه خدا نازل كرده حكم نمی كنند، كافرند. (44)
و من لم يحكم بما انزل الله فاولئك هم الظالمون (45) 
و هر كس به احكامى كه خدا نازل كرده حكم نكند، ستمگر است. (45)
و من لم يحكم بما انزل الله فاولئك هم الفاسقون (47)
و كسانى كه بر طبق آنچه خدا نازل كرده حكم نمى‏كنند، فاسقند. (47)
انسان ها بر مبنای اعتقادات و دیدگاه ها و باور های خویش هر پدیده ای را توجیه و تحریف میکنند برای همین هم است که قرآن میگوید : 
اتَّبِعُواْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ وَلاَ تَتَّبِعُواْ مِن دُونِهِ أَوْلِيَاء قَلِيلاً مَّا تَذَكَّرُونَ [الأعراف : 3] فقط و فقط از قرآن تبعیت کنید و غیر از آن از هیچ اولیای دیگری پیروی نکنید سوره اعراف آیه 3


اما مسلمانا ن متذکر این فرمایش خداوند نمی شوند

                                                                                                          بنده خدا


مقاله ای که در پاسخ به یک سوال نوشته شد

بنام الله

هیچ حدیثی سند یت ندارد و باور به حدیث دروغ بستن به رسول و افترا به خداوند است برای بررسی این موضوع باید دید که احادیث در چه زمانی و چگونه گرد آوری شدند و انحرافات و اختلافات مذهبی ناشی از عمل به دستورات احادیث است که نام سنت رسول بر آن نهاده شده در حالیکه در قرآن از سنت رسول حرفی زده نشده و این سنت الله است که بر تارک آفرینش نقش میبندد راستی مگر در قرآن بارها تاکید نمیکند که فرقی میان رسولان نیست ؟؟؟؟؟؟
......... لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ..........بقره 285 
.........فرقی میان هیچ یک از رسولان خدا نیست .........
چرا ما یک حدیث از ابراهیم ونوح و سایر پیامبران نداریم ؟؟؟؟؟؟؟ در حالیکه ابراهیم و کسانی که با ابراهیم هستند الکوی ما در قرآن معرفی شده اند
 قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ .......ممتحنه 4

به یقین بدانید که برای شما الگویی نیکو وجود دارد در ابراهیم و کسانی که با او هستند....

آیا واژه ی رسول در قرآن فقط به محمد اطلاق شده؟ و اطاعت از رسول فقط شامل محمد است؟حتمآ پاسخ کسانی که با قرآن آشنا هستند منفی است چرا که در قرآن تمام پیامبران رسول هستند اما چرا ما حدیثی از ادریس و یحیی و لوط نداریم؟ و نیز از موسی وعیسی روایتی نقل نمی کنیم ؟ آیا ما واقعآ از خدا و آیاتش پیروی میکنیم یا متعصبانه و نا آگاهانه اصرار داریم از اوهام و خرافات خود ساخته پدرانمان پیروی کنیم؟

وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللّهُ قَالُواْ بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَلاَ يَهْتَدُونَ [البقرة : 170]

و وقتی به آنها گفته شود پیروی کنید از آنچه خدا نازل کرده است می گویند بلکه ما پیروی میکنیم از چیزهایی که پدرانمان را بر آن یافته ایم (دنباله رو پدرانمان هستیم ) آیا و اگر چه پدرانشان عقلشان را در چیزی به کار نبردند و هدایت هم نشدند ؟ 170

تاریخ حدیث

باید بگویم که تمام کسانی که احادیث را جمع آوری کردند چه تسنن و چه تشیع ایرانی بودند و این برایم بسیار جالب است زیرا فرهنگ استبدادی و تمایز طبقاتی رایج در باورهای پادشاهان هخامنشی و ساسانی که جامعه را به طبقات ممتاز و پست تقسیم میکندو برده داری و کنیز داری را که بر خلاف تعالیم رهایی بخش توحیدی در قرآن است و آیات قرآن صریحآ با آن مخالفت میکند  و تحقیر زنان و برتری مردان بر زنان و.............هزاران خرافه و سخنان لغو دستاوردیست که کاتبان کاملآ ایرانی احادیث  بر اساس باورهای یک نظام پادشاهی مستبد حاکم   در نوشتارهای خود آن را متجلی میسازند و با تاسف امروز این قرآن است که اگر احکامی مخالف با احادیث داشته باشد براحتی کنار گذاشته می شود نگاه کنید به احکام رجم (سنگسار) در حالیکه قرآن بروشنی حکم زن و مرد زنا کار را داده الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِئَةَ جَلْدَةٍ ........نور 2 زن زنا کار و مرد زنا کار را به هر کدام یکصد ضربه با شلاقی که از پوست درست شده بزنید ........ این حکم خدا در قران است و حکم سنگسار در قران نیست براحتی سنگسار بر اساس احکام احادیث و نه حکم خدا بنام سنت رسول اجرا میگردد و یا احادیث حکم میکنند دیه زن  نصف مرد است در حالیکه خدا میگوید 

وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالأَنفَ بِالأَنفِ وَالأُذُنَ بِالأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ........و برای آنها در آن نوشتیم که نفس در برابر نفس و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در مقابل دندان............نفس مرد و زن در این آیه قصاص برابر است و چشم و گوش و دندان زن و مرد یکیست اما کاتبان حدیث بر خلاف حکم خدا میگویند دیه زن و مرد برابر نیست >>>>>>سبحان الله عما یصفون<<<<<<<<

جمع آوری احادیث

اولین کتابهای حدیث بین 250 تا 300 سال بعد از هجرت رسول نوشته شده این فاصله ی زمانی مانند این است که از شما سوال کنم شاه اسماعیل صفوی ویا شاه طهماسب صفوی چه گفته اند در جنگ چالدران با توجه به اینکه ما در عصر ارتباطات بسر میبریم اما این پرسش همانقدر عبث است که اصحاب حدیث قرآن را که احسن الحدیث است رها کرده  بدنبال علم رجال برای اثبات موهومات خود میروند در حالیکه به پیروی از قران امر شده اند

اتَّبِعُواْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ وَلاَ تَتَّبِعُواْ مِن دُونِهِ أَوْلِيَاء قَلِيلاً مَّا تَذَكَّرُونَ [الأعراف : 3]

فقط از آنچه از جانب پروردگارتان برای شما نازل شده پیروی کنید و غیر آز ان از هیچ اولیای دیگر پیروی نکنید تعداد کسانی که این مطلب را درک میکنند بسیار کم است

کاتبین حدیث و تاریخ تولد و ملیت انها و نام کتاب انها

1-      حافظ ابو عبدالله محمد ابن اسماعیل بن ابراهیم بن مغیره بن بردزبه بخاری جعفی

متولد 194 و متوفای 256  متولد شهر بخارا در ازبکستان کنونی که قبلآ جزو ایران بوده که کتاب صحیح بخاری را نوشت که اولین کتاب حدیث صحیح و معتبر ترین کتاب نزد اهل سنت است که ان را معادل قرآن میدانند

2-ابی الحسین مسلم ابن حجاج قشیری نیشابوری

  متولد 206 متوفای 261  شاگرد بخاری که کتاب صحیح مسلم را نوشت که بعد از صحیح بخاری معتبر ترین کتاب نزد اهل سنت است و آن را به اندازه ی قران باور دارند

3-حافظ ابوداوود سلیمان بن الاشعث سجستانی 

متولد 203 متوفای 275 هجریاهل ایران بوده سجستان معرب کلمه ی سگستان یا همان سیستان کنونی است که در جنوب شرقی ایران قرار دارد شهر زرنج که یکی از مهمترین شهرها در استان سیستان و بلوچستان بوده که امروزه در افغانستان قرار دارد

سنن ابن داوود یکی از کتابهای معتبر نزد اهل سنت است و مانند قران به آن باور دارند

4 ابو عیسی محمد بن سوره الترمذی

متولد 209 و متوفای 279 هجری  اهل ایران termez )) نام شهری در ازبکستان و در جوار آمو دریا در نزدیکی مرز کشور افغانستان قرار گرفته که آن زمان جزو ایران بوده  سنن ترمذی کتابیست که نام صحیح بر خود نگرفته چون احادیث ضعفی در ان وجود دارد اما جزو کتابهای صحاح سته است

5- حافظ ابی عبدالرحمن احمد بن شعیب بن علی بن بحر الخراسانی نسایی

متولد 235 متوفای 328هجری اهل ایران در شهر نساء که نام شهری در نزدیکی مرو در خراسان بوده متولد شده در طلب حدیث به عراق . شام . حجاز سفر کرده و مدت زیادی در مصر بوده سنن نسایی یکی از معتبرترین کتابهای حدیث نزد اهل سنت است که معادل قرآن آن را باور دارند

6- حافظ ابو عبدالله محمد بن یزید قزوینی

متولد 207 و متوفای 275 هجری  ایرانی و اهل قزوین در طلب حدیث به بصره . کوفه . بغداد . مکه . شام . مصر . ری . سفر نموده اما به خاطر احادیث ضعیف و واهی در بین کتب صحاح سته پایین ترین اعتبار را در نزد اهل سنت دارد

این تاریخ مجملی بود از کاتبان حدیث اهل سنت

اما شیعه هم بی بهره از این نیست و چهار کتاب حدیث دارد که نویسنده گانش همه ایرانی هستند

1-شیخ ابوجعفر محمّد بن یعقوب بن اسحاق رازی معروف به کُلِـینی

ولادت در سال ۲۵۸ فوت 328 هجری ایرانی کلینی، در روستای کلین از روستاهای قدیمی پیرامون تهران در ۳۸ کیلومتری شهر ری و نزدیک حسن آباد قم الکافی -یکی از کتب اربعه- و مشهورترین فقیه و محدث شیعه در نیمه اول قرن ۴ است. شیعیان کتاب کافی را معادل قرآن باور دارند

2-      محمد بن حسن طوسی معروف به شیخ طوسی

  متولد 385 متوفای 408 ایرانی متولد توس خراسان از شاگردان شیخ مفید بوده و کتاب تهذیب و استبصار را نوشت کتاب تهذیب و استبصار پس از قرنها هنوز به فارسی ترجمه نشده دلیلش اینست که اگر مردم  فارسی زبان به آنچه در این کتاب نوشته شده پی ببرند کمتر کسی حاضر است فقه شیعه را باور کند این دو کتاب از اصول اربعه ی شیعه هستند و مردم عادی شیعه بدون انکه بدانند در این کتابها چه نوشته شده انها را معادل با قرآن میدانند >>>صم بکم عمی فهم لا یعقلون<<<

3-      ابوجعفر محمد بن علی بن بابویه قمی ملقب به شیخ صدوق

متولد 306 و متوفای 381 اهل ایران در شهر قم متولد شده و در ابن بابویه شهر ری مدفون است کتاب من لا یحضره الفقیه که یکی از کتب اربعه ی شیعه است توسط او نگاشته شده شیعیان این کتاب را معادل قرآن میدانند

حال ای خواننده ی دانا این کتابها را بنگر که دست نوشته ی بشر است و از 250 سال تا نزدیک به 400 سال پس از پیامبر نوشته شده ایا واقعآ اینها را میتوان بعنوان سند روایت به رسول گرامی اسلام منتسب ساخت؟ و به جای کلام خداوند در قران به انها استناد کرد؟

وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءكُم مِّن دُونِ اللّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ [البقرة : 23] فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ وَلَن تَفْعَلُواْ فَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ [البقرة : 24]

و اگر از آنچه بر بنده خود نازل کردیم در شک هستید پس یک سوره مانند آن را بیاورید و (برای انجام این کار)تمام گواهان خود را (که بتوانند به شما کمک کنند)غیر از خدا به کمک بخوانید اگر راست میگویید 23 و اگر نتوانستید انجامش دهید (که سوره ای مانند آن بیاورید)و هرگز نمیتوانید این کار را انجام دهید پس خود رانگهداری کنید از آتشی که هیزمش مردم و سنگها هستند آماده شده برای کافران24   
                              والسلام بنده خدا 

من به صراحت کتاب خدا را بر خود در مورد مسائل دینی کافی میدانم و در روز قیامت میزان را کتاب خدا میدانم که بر اساس ان مواخذا خواهم شد اما اگر باورمندان به احادیث د رگفتار خود صادق هستند پاسخ دهند که چرا به احادیث عمل نمیکنند و بر خلاف دستور خدا به جمع اوری آن اصرار دارند
در اینجا لازم میدانم برای باور مندان به احادیث اسنادی را طرح کنم که تضاد فکری انها و باورهایشان را به تصویر کشم باشد که متذکر شوند 

پیامبر میفرمایند کسی از زبان من غیر از قران چیز دیگری ننويسد. از اینرو در کتب زیر امده
1.   مسند احمد بن حنبل ج 3 ص 13 _ 12_ 39 _ 56.
2.   سنن در امر فى مقدسه ج 1 ص 119.
3.   صحيح مسلم شماره 3004.
4.   نسائى فى فضائل قرآن ص 33.
5.   حاكم فى مستدرك ج 1 ص 126 _ 127.
6.   جامع البيان العلم _ يوسف ابن عبدوالبر ج 1 ص 207.
قال رسول الله (ص) _ لاتكتبوا شياً سوى القرآن فمن كتب عنى شياً سوى القرآن فليمحه.
گفت رسول خدا (ص) از من چيزى غير از قرآن ننويسيدواگركسى چيزى غير از قرآن از من نوشت پس محوش كنيد .

2-احمد بن حنبل ج 5 ص 182.
سنن ابو داود ص 47.
و در جامع البيان العلم _ يوسف ابن عبدالبر ج 1 ص 27
عن زيد بن ثابت قال رسول الله (ص) _ اَمرنا اَن لانكتب شياً من حديثه .
از زيد بن ثابت گفت همانا رسول خدا (ص) به ما امر كرد كه چيزى از حديث او ننويسيد
در اينجا رواياتى را مى آوريم كه نشان مى دهد خلفاء الراشدين الحاکمین چگونه امر رسول الله را اطاعت كرده اند و مانع نوشته شدن احاديث بودند.
1_ كتاب التذكره _ الحافظ الذهبى ج 2 ص 392 و انوار الكاشف ص 53
قال ابوبكر _ انكم تحدثون عن رسول الله (ص) احاديث تختلفون فيها و الناس بعدكم اشد اختلافاً فلا تحدثوا عن رسول الله (ص) شياً فمن سالكم فقولوا بيننا و بينكم كتاب الله و استحلوا حلاله و حرموا حرامه


گفت ابوبكر همانا از رسول خدا حدیث میگویید احاديثى كه شما در آن
اختلاف مى كنید و مرد م بعد از شما بیشتر اختلاف خواهند كرد پس از رسول خدا حدیث نگویید از چیزی و اگر كسى از شما سئوال كرد بگوييد ميان ما و ميان شما كتاب خدا هست و حلال كنيد حلالش را و حرام كنيد حرامش را.
2_ كتاب جامع البيان _ يوسف ابن عبدالبر ص 275 ج 1.
عمر بن خطاب (رض) اراد اَن يكتب السنن استفتى اصحاب النبى (ص) فى ذلك فاشاروا عليه باَن يكتبها فطفق عمر يستخير الله فيها شهراً ثم اصبح يوماً و قدعزم الله له فقال انی كنت اريد اَن اكتب. السنن و اِنّى ذكرت قوماً كانوا قلبكم كتبوا كتاباً فاكبوا عليها . و تركوا كتاب الله و اني والله لااشوبُ كتاب الله بشىء ابداً
عمر بن خطاب (رض) خواست كه سنت را بنويسد پس از ياران پيامبر (ص) درباره آن نظر خواست. وآنها اشاره كردند بر اينكه آن را بنويسد و عمر به استخاره خدا درباره آن بمدت يك ماه شروع كرد . و خدا بر او  اراده داد و گفت البته من مى خواستم كه سنت ها را بنويسم . ولی يادم آمد كه قومی  قبل از شما بودند که كتابهائى نوشتند سپس بر آن عمل كردند و كتاب خدا را ترك كردند همانا سوگند به خدا چيزى را با كتاب خدا ابداً عوض نخواهم کرد
و في روايه من طريق مالك ابن انس _ اَن عمر قال عندما عدل عن كتابه السنه لا كتاب مع كتاب الله.
و در روايت از مالك فرزند انس كه عمر گفت وقتى كه صرفنظر كرد از نوشتن سنت نيست كتابی با كتاب الله
3_ در كتاب جامع البيان يوسف بن عبدالبر ج 1 ص 275 و كنز العمال ج 1 ص 291.
اِن عمر بن خطاب رضى الله عنه اراد اَن يكتب السنه ثم بدا له اَن لا يكتبها ثم كتب فى الامصار _ من كان عنده شى فليمحه
همانا عمر فرزند خطاب (رض) خواست كه سنت را بنويسد سپس بر او ظاهر شد كه ننويسدش. سپس به همه شهرها نوشت هر كس نزد اوست چيزى (از حديث) هست  پس محوش كنيد.

4_ كتاب طبقات ابن سعد ج 5 ص 140.
اَن الاحاديث كثرت على عهد عمر (رض) فنادی الناس اَن ياتوا اليه بها اَتوه بها اَمَرَ بتحريقها
همانا احاديث در زمان عمر (رض) زياد شد پس ندا داد كه آن را برايش بياورندو آن (احادیث) را آوردند و امر كرد آن رابسوزانند .
5_ كنزالعمال حديث رقم 4865 _
 جمع عمر (رض) من الآفاق _ عبدالله بن حذيفه و اباذر و ابادردا و عقبه بن عامر و استنكر عليهم افشاء تلك الاحاديث و احتسبهم حتى موته (رض)
   عمر از اطراف عبدالله بن حذيفه و اباذر و ابادردا عقبه بن عامر را جمع كرد و برآنها بدلیل افشاء احاديث اعتراض کرد و تا زمان مرگش زندانشان کرد
6_ كتاب جامع البيان _ يوسف بن عبدالبر ج 1 ص 272 _
عن عبدالله بن يسار قال سمعت علياً يخطب يقول اعزم على كل من كان عنده كتاب اِلاّ رجع فمحاه _ فانما هلك الناس حيث اِتبعوا احاديث علمائهم و تركوا كتاب ربهم.
از عبدالله و يسار گفت شنيدم  که علي خطبه  می خواند  و به هر كس كه نزد او كتابى (ازاحاديث) بود میگفت  که  برگردد و محوش کند و (می گفت) مردم از آنجا نابود شدند که احاديث علما یشان را پيروى كردند و كتاب پروردگارشان را ترک کردند
7_ كتاب جامع البيان _ يوسف بن عبدالبر ج 1 ص 276 .
عن ابن سيرين قال اِنّما ضلت بنواسرائيل بكتبٍ ورثواها عن آبائهم
از ابن سيرين گفت جزاين نيست كه بنى اسرائيل گمراه شد به خاطر كتابهایى كه از پدرانشان به ارث بردند.
همچنين عمر (رض) در مواقع بسيار بر عليه احاديث موضع گرفته است